از رویای امنیت تا کابوس ویرانی

مرور پیام زمان بر نتایج فاجعه‌بار اعتماد کشورها به آمریکا؛

از رویای امنیت تا کابوس ویرانی

شهریور ۲۱, ۱۴۰۴

واکنش آمریکا و متحدانش به حملات اسرائیل به ایران، سکوت یا حمایت تلویحی بود. همین سکوت نشان داد که حتی زمانی که ایران در حال همکاری دیپلماتیک است، واشنگتن حاضر نیست متحد منطقه‌ای خود، یعنی اسرائیل، را مهار کند.

به گزارش خبرنگار زمان آنلاین رژیم صهیونیستی در تازه‌ترین تجاوز آشکار خود وارد حریم کشور قطر شد. بعد از این اتفاق نکته‌ای که جامعه جهانی را به خود مشغول داشته است این است که رژیم نیابتی صهیونیستی که تمام تحرکات بین‌المللی خود را با دستور مستقیم و حمایت‌های بی‌دریغ ایالات متحده آمریکا انجام می‌دهد متوقف نخواهد شد تا زمانی که آمریکا دست از حمایت کردن از این رژیم بردارد.

نکته اساسی هم اینجاست که تمام کشورهایی که اخیراً توسط اسرائیل مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، کشورهایی بوده‌اند که قبل از شروع حملات اسرائیل از آمریکا نوعی تعهد ضمنی و کلامی داشتند. بارزترین نمونه آن کشور خودمان است؛ زمانی که ایران در گیرودار مذاکرات احیای توافق هسته‌ای با واسطه‌گری عمان بود با حملات رژیم صهیونیستی مواجه شد و به قول سیدعباس عراقچی, وزیر امور خارجه کشورمان یک موضوع ساده بی‌دلیل پیچیده شد و اگر از همین فردا مذاکرات آغاز شود هم باید درباره ماجرایی صحبت کنیم که بر سر آن افرادی کشته شده‌اند.

قطر نیز یکی از همین کشورهایی است که از آمریکا تعهد ضمنی داشت. آنچه در ایران، افغانستان، سوریه، قطر، غزه، لبنان، یمن و … به وقوع پیوسته، به خوبی بیانگر آن است که نه تنها نباید به تعهدات کلامی آمریکا اطمینان داشت، بلکه زمانی که چنین تعهداتی داده می‌شوند باید بیشتر ترسید. حتی نکته‌ای که بیشتر قابل تامل است آن است که وقتی تعهدات از حدود کلام هم فراتر می‌روند و به معنای واقعی توافق امضا می‌شود هم باز نمی‌توان نسبت به قول و قرارها با ایالات متحده خوشبین بود.

در ادامه فجایعی که اعتماد به تعهدات کلامی آمریکا کشورها به جا گذاشته‌اند را با هم مرور می‌کنیم.

وقتی گفت‌وگو هم جلوی حملات اسرائیل را نگرفت

یکی از مهم‌ترین محورهای سیاست ایران در دهه اخیر، تلاش برای حل اختلافات هسته‌ای از طریق مذاکره با غرب بود. امضای برجام در سال ۲۰۱۵ نمادی از این رویکرد بود؛ ایران محدودیت‌های گسترده‌ای را پذیرفت تا در مقابل، تحریم‌ها برداشته شود و امنیت و ثبات نسبی برقرار گردد. اما روند تحولات نشان داد که حتی در اوج گفت‌وگو و همکاری، دشمنی‌ها علیه ایران متوقف نشد.

برجام برای ایران فرصتی بود تا به جامعه جهانی نشان دهد که به‌دنبال سلاح هسته‌ای نیست. تهران به‌طور شفاف فعالیت‌های هسته‌ای خود را محدود کرد و در مقابل انتظار داشت فشارهای اقتصادی کاهش یابد و فضای جدیدی برای تعامل شکل بگیرد.

اما درست در همین دوره که ایران پای میز مذاکره با غرب نشسته بود، حملات و خرابکاری‌های اسرائیل علیه منافع و زیرساخت‌های ایران ادامه پیدا کرد؛ از ترور دانشمندان هسته‌ای همچون شهید محسن فخری‌زاده گرفته تا خرابکاری در تأسیسات نطنز. این اقدامات نه‌تنها در دوران فشار حداکثری، بلکه حتی در زمان مذاکرات وین و بعد از توافق نیز تکرار شد.

واکنش آمریکا و متحدانش به این حملات، سکوت یا حمایت تلویحی بود. همین سکوت نشان داد که حتی زمانی که ایران در حال همکاری دیپلماتیک است، واشنگتن حاضر نیست متحد منطقه‌ای خود، یعنی اسرائیل، را مهار کند. به بیان دیگر، اعتماد ایران به روند مذاکره و توافق، نتوانست جلوی تهدیدات امنیتی را بگیرد.

بازگشت طالبان و شروع ویرانی افغانستان

افغانستان در دو دهه گذشته یکی از مهم‌ترین میدان‌های سیاست خارجی ایالات متحده بود. از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ تا خروج شتاب‌زده نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، این کشور مسیر پرهزینه‌ای را طی کرد که امروز دوباره به دست همان گروهی افتاده است که امریکا روزی برای نابودی‌اش وارد جنگ شد.

پس از حملات یازدهم سپتامبر، آمریکا با شعار «مبارزه با تروریسم» وارد افغانستان شد. بسیاری از افغان‌ها به امید پایان خشونت، بازسازی کشور و ایجاد دموکراسی، به واشنگتن اعتماد کردند. میلیاردها دلار کمک مالی و نظامی، وعده‌های کلان بازسازی، آموزش ارتش و ایجاد نهادهای دموکراتیک، تصویری از آینده‌ای متفاوت برای افغان‌ها ترسیم کرد.

اما این سرمایه‌گذاری‌ها بیش از آنکه به نفع مردم افغانستان باشد، به جیب پیمانکاران خارجی و نخبگان سیاسی فاسد رفت. فساد گسترده در دولت‌های مورد حمایت آمریکا، وابستگی ارتش افغانستان به حمایت لجستیکی و هوایی غرب، و ناتوانی در ایجاد یک نظم سیاسی پایدار، عملاً بنیان‌های کشور را شکننده‌تر کرد.

نقطه عطف این روند، توافق آمریکا با طالبان در دوحه بود. واشنگتن بدون حضور دولت افغانستان با طالبان پشت میز مذاکره نشست و خروج نیروهایش را تضمین کرد. این توافق در عمل مشروعیت طالبان را به رسمیت شناخت و به ارتش و دولت افغانستان پیام داد که دیگر پشتیبان قدرتمندی در کار نیست.

در تابستان ۲۰۲۱، آمریکا و ناتو بدون برنامه‌ریزی دقیق عقب‌نشینی کردند. ارتش افغانستان، که سال‌ها با تکیه بر حمایت هوایی و لجستیکی آمریکا آموزش دیده بود، ناگهان فروپاشید. در کمتر از ۱۱ روز طالبان کابل را تصرف کرد؛ تصاویری که از فرار مردم از فرودگاه کابل منتشر شد، نمادی از شکست اعتماد به واشنگتن بود.

افغانستان امروز دوباره زیر سایه طالبان اداره می‌شود؛ زنان از تحصیل و کار محروم شده‌اند، رسانه‌ها محدودند، اقتصاد در بحران است و مهاجرت گسترده ادامه دارد. میلیون‌ها افغان که به وعده‌های آمریکا دل بسته بودند، حالا در شرایطی سخت‌تر از قبل زندگی می‌کنند.

سرنوشت سوریه پس از اعتماد به آمریکا

سوریه در یک دهه اخیر صحنه یکی از خونبارترین جنگ‌های معاصر بوده است. از آغاز اعتراضات در سال ۲۰۱۱ تا امروز، بازی قدرت‌های خارجی به‌ویژه آمریکا مسیر تحولات این کشور را به‌طور اساسی تغییر داد. بسیاری از مخالفان دولت سوریه به امید حمایت واشنگتن وارد میدان شدند، اما نتیجه این اعتماد، چیزی جز ویرانی و تجزیه عملی کشور نبود.

با شروع ناآرامی‌ها در سوریه، بخش‌هایی از مخالفان سیاسی و گروه‌های مسلح چشم به حمایت غرب، به‌خصوص ایالات متحده، دوختند. آمریکا با شعار حمایت از «دموکراسی» و «ملت‌سازی» اعلام کرد که از مخالفان اسد پشتیبانی می‌کند. این وعده‌ها باعث شد بسیاری از نیروها و مردم به جای تمرکز بر راه‌حل‌های داخلی، امید خود را به مداخله خارجی گره بزنند.

کمک‌های واشنگتن به مخالفان سوری هیچ‌گاه به‌طور کامل و پایدار عملی نشد. از یک‌سو، آمریکا برخی گروه‌های مسلح را تسلیح و تجهیز کرد؛ از سوی دیگر، هیچ‌گاه وارد عمل جدی برای تغییر معادله جنگ نشد. این سیاست دوگانه، میدان نبرد سوریه را به محل رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تبدیل کرد و فضای جنگ داخلی را طولانی‌تر ساخت.

سیاست‌های متناقض آمریکا، به‌ویژه در عراق و سوریه، بستر ظهور داعش را فراهم کرد. این گروه تروریستی از مرزهای باز و آشفتگی سیاسی سوریه استفاده کرد و بخش‌های بزرگی از کشور را در اختیار گرفت. در عمل، آمریکا ابتدا با سکوت و حتی استفاده ابزاری از حضور داعش، به مخالفان فشار وارد کرد، و سپس به بهانه مبارزه با تروریسم، حضور نظامی مستقیم در سوریه را توجیه کرد.

مهم‌ترین ضربه اعتماد به آمریکا در سوریه، به نیروهای کرد وارد شد. واشنگتن با استفاده از نیروهای کرد به‌عنوان پیاده‌نظام علیه داعش، وعده حمایت دائمی داد؛ اما به محض تغییر اولویت‌هایش، در برابر حمله ترکیه به مناطق کردنشین سکوت کرد و عملاً متحدان خود را تنها گذاشت. این اتفاق پیام روشنی برای همه جریان‌های سوری بود: اعتماد به آمریکا سرانجامی جز رهاشدگی ندارد.

پس از سال‌ها بحران، سوریه با سرزمینی ویران، میلیون‌ها آواره و اقتصادی نابودشده مواجه است. بخشی از خاک آن در اشغال نیروهای خارجی است، بخشی تحت کنترل گروه‌های مسلح باقی مانده و دولت مرکزی نیز درگیر بازسازی و بقاست. نقش آمریکا در این میان، بیشتر به ایجاد خلأ قدرت، طولانی کردن جنگ و سپس عقب‌نشینی‌های ناگهانی محدود شده است.

یمن؛ از وعده صلح تا تداوم جنگ

یمن در یک دهه اخیر یکی از پیچیده‌ترین میدان‌های رقابت منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. بحران سیاسی داخلی و دخالت قدرت‌های خارجی، به‌ویژه آمریکا، این کشور فقیر را به صحنه یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی جهان تبدیل کرده است. بسیاری از جریان‌های سیاسی و نظامی یمن در مقاطع مختلف به حمایت واشنگتن دل بستند، اما نتیجه چیزی جز جنگ طولانی، محاصره و ویرانی نبود.

پس از بیداری عربی در ۲۰۱۱، یمن وارد مرحله‌ای از ناآرامی شد. بخشی از نیروهای سیاسی این کشور برای تثبیت قدرت یا تغییر حکومت، به حمایت آمریکا و متحدانش امیدوار شدند. واشنگتن نیز با شعار «انتقال سیاسی» و «مبارزه با تروریسم» وارد میدان شد، اما سیاست‌هایش بیش از آنکه به سود مردم یمن باشد، در جهت منافع منطقه‌ای خود و متحدانش عمل کرد.

با آغاز حمله ائتلاف سعودی در سال ۲۰۱۵، آمریکا به جای ایفای نقش میانجی صلح، به حامی اصلی این جنگ تبدیل شد؛ از تأمین سلاح و اطلاعات گرفته تا پشتیبانی لجستیکی از حملات هوایی. این دخالت‌ها نه‌تنها به پایان درگیری کمک نکرد، بلکه آن را به یکی از طولانی‌ترین و ویرانگرترین جنگ‌های منطقه بدل کرد.

واشنگتن بارها از طرح‌های صلح سخن گفت، اما در عمل، حمایت‌هایش از ریاض و ابوظبی ادامه یافت. نتیجه این تناقض، بی‌اعتمادی بیشتر گروه‌های یمنی و گسترش میدان جنگ بود. هر بار که امیدی به مذاکره شکل گرفت، سیاست‌های دوگانه آمریکا آن را از بین برد.

امروز یمن با بحرانی انسانی بی‌سابقه روبه‌روست. میلیون‌ها نفر در آستانه قحطی قرار دارند، زیرساخت‌های بهداشتی و آموزشی نابود شده و کشور عملاً به چند بخش تقسیم شده است. نیروهایی که روزی به حمایت آمریکا دل بسته بودند، حالا یا از معادلات حذف شده‌اند یا درگیر جنگی فرسایشی و بی‌پایان مانده‌اند.

قطر و استقلال ازدست‌رفته

قطر طی دو دهه اخیر یکی از نزدیک‌ترین متحدان ایالات متحده در خلیج فارس بوده است. حضور پایگاه عظیم العدید، که قلب عملیات نظامی واشنگتن در خاورمیانه محسوب می‌شود، نتیجه اعتماد دوحه به حمایت آمریکا برای تضمین امنیتش بوده است. اما این انتخاب، هرچند ثبات نسبی را به همراه آورد، هزینه‌های سیاسی و استراتژیک سنگینی نیز به دوحه تحمیل کرده است.

قطر کشوری کوچک با منابع عظیم انرژی است که در منطقه‌ای پرتنش قرار دارد. به همین دلیل، رهبران آن تصمیم گرفتند امنیت ملی را با حضور مستقیم نیروهای آمریکایی گره بزنند. این سیاست باعث شد قطر از تهدیدهای خارجی، به‌ویژه در برابر همسایگان بزرگ‌تر، مصون بماند و با اطمینان بیشتری به توسعه اقتصادی و نقش‌آفرینی دیپلماتیک بپردازد.

با این حال، این امنیت بهایی پنهان داشت. حضور آمریکا در خاک قطر، نوعی وابستگی استراتژیک ایجاد کرد که استقلال تصمیم‌گیری دوحه را محدود ساخت. بسیاری از تصمیمات مهم منطقه‌ای قطر، از میانجیگری در پرونده‌های جهانی تا روابط با ایران و گروه‌های مقاومت، زیر ذره‌بین واشنگتن قرار گرفته است.

بحران سال ۲۰۱۷، زمانی که عربستان، امارات، بحرین و مصر قطر را محاصره کردند، آزمونی جدی برای این اعتماد بود. برخلاف انتظار، واشنگتن ابتدا موضعی روشن علیه محاصره نگرفت و حتی مواضع متناقضی ابراز کرد. این تجربه به رهبران قطر نشان داد که تضمین امنیتی آمریکا همیشه قابل اتکا نیست و منافع واشنگتن می‌تواند به راحتی بر سرنوشت یک متحد سایه بیندازد.

قطر امروز با استفاده از ثروت انرژی و دیپلماسی فعال، نقشی فراتر از اندازه جغرافیایی خود یافته است. اما هم‌زمان، وابستگی به آمریکا باعث شده نتواند به‌طور کامل یک سیاست خارجی مستقل و متوازن را دنبال کند.

اعتماد به آمریکا در تجربه کشورهای مختلف نشان داده که بیش از آن‌که دستاوردی داشته باشد، هزینه‌ساز بوده است. افغانستان با همه امیدهایش به بازسازی، دوباره به دست طالبان افتاد؛ سوریه با دل بستن به حمایت واشنگتن، گرفتار جنگ و تجزیه شد؛ یمن با اتکا به وعده‌های آمریکا به یکی از بزرگ‌ترین چالش های قرن رسید؛ قطر امنیت خرید اما استقلالش را از دست داد؛ و ایران حتی در زمان مذاکره و همکاری، شاهد تداوم تحریم‌ها و حملات اسرائیل بود. همه این‌ها یک نتیجه روشن دارد: اعتماد به آمریکا نه‌تنها امنیت و پیشرفت نمی‌آورد، بلکه به‌معنای وابستگی، آسیب‌پذیری و تکرار تجربه‌های تلخ تاریخی است.

Copyright © 2019–2025 ZamanDaily.ir

روزنامه امروز