روزنامه پیام زمان
  •  info@zamandaily.ir

  •  02188481891

  •   09123624182

روزنامه,پیام زمان,روزنامه پیام زمان,اخبار,امروز
ادمین ۹ تیر ۱۴۰۲ در ۸:۳۸ ب٫ظ خبر قبلی خبر بعدی

وقتی «مطالعه» جایی در فراغت تابستانه ندارد؛

پولتیکی رایج یا برداشتی اشتباه!

الهام آمرکاشی

 

درحالی در آغازین روزهای تعطیلات تابستانی قرار داریم که مقولۀ «مطالعه» به اعتبار مستندات موجود، این روزها جایی ثابت در روزمرگیِ کودکان و نوجوانان ندارد و اغلب والدین با تکیه بر جمله‌ای که از سوی فرزندان مطرح می‌شود: «چند ماه به ذهنم استراحت می‌دهم»؛ هر برنامه‌ای را برای پرکردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان فراهم می‌کنند، جز مطالعه‌ای که الزام روزانۀ کودکان از سنین خردسالی تا نوجوانی است تا بتوانند با خوگرفتن در محیط کتاب‌خوانی، فرهنگ مؤانست با کتاب را ضلعی از هرم زندگی بدانند و بیاموزند مطالعه و کتاب خواندن، یکی از بایسته‌های روزانه‌ای است که در کنار تعطیلات زمستانه، تابستانه نیز باید حضور داشته باشد.

این مهم در حالی به تکرار، در سال‌های متمادی تا کنون بروز و ظهور داشته که در اکثر موارد، کودکان و نوجوانان به بهانۀ استراحت به ذهن، از پولتیک رایج استفاده می‌کنند و گاهاً والدین با برداشتی اشتباه از مفهومِ فراغت تابستانه، کتاب را از سبد فرهنگیِ فصل گرما حذف می‌کنند. حذف کتاب، اگرچه به وفور در حال اتفاق است که نبود فرهنگ مطالعه در کشور، سالیانِ ممتد است که صدمات حائز اشاره‌ای بر اخلاق و گسترۀ فکریِ افراد وارد کرده و این مهم، نیازمند فرهنگ‌سازیِ مستمر در این زمینه است که به گفتۀ شمار قابل توجهی از جامعه‌شناسان در این راستا، آنچه باید در کشور، برای رشد یک جامعۀ کتاب‌خوان لحاظ گردد؛ تا حد زیادی با میانگین کشورهای صاحب رتبه فاصله دارد و اگر به صورت اجمالی، به فروشگاه‌ها و مارکت‌های شهر نگاهی بیندازیم؛ جدا از جبری که برای دانش‌آموزان و دانشجویان برای تهیه و خرید کتاب، وجود دارد؛ هیچ رغبت و انگیزه‌ای در خریدِ کتاب‌های غیر درسی در میان مردم دیده نمی‌شود و اگر دو باب مغازۀ البسه‌فروشی و کتاب‌فروشی یا اغذیه‌فروشی و کتاب‌فروشی را در کنار هم مقایسه کنیم، کاملاً نمودار است که بازارِ کسالت‌آورِ کتاب در شهر، گویای شاخصِ صعودیِ «فقدانِ مطالعه‌» در جامعه است و هیاهوی خوراک و پوشاک، حرف اول را در میان مردم می‌زند. و آنچه در این اثنا، بیش از پیش الزام‌آور است، یادآوریِ این مهم برای دانش‌آموزان کشور است که مرز باریکی میان دانستن و ندانستن، نابغه ‌بودن و ابله‌ بودن وجود دارد و تنها افرادی که در رده و گروهِ مختص باشند، می‌توانند متوجه درکِ این تفاوت گردند. یعنی فردی که با بررسی کافی، آثار نابغه‌های زمان خود و پیش‌تر را مطالعه می‌کند؛ می‌فهمد که چه تفاوتی در بیان و آدابِ ادراکشان وجود دارد؛ وگرنه سایرین ممکن است چون ابلهی وی را در نظر بگیرند که گزافه‌گویی می‌کند. بر اساس آمار استاتیستا، بیشترین سرانه مطالعه در هفته را هند با ۱۰ ساعت و ۴۲ دقیقه دارد که البته خیلی‌ها اعتقاد دارند که هندی‌ها خواندن کتاب‌های دعا را هم جزو مطالعه حساب می‌کنند. رتبه دوم در این آمار برای کشور تایلند با ۹ ساعت و ۲۴ دقیقه است و رتبه سوم هم چین است با ۸ ساعت میانگین مطالعه هفتگی.

در ایران نیز آمارهای متفاوتی در این زمینه ارائه می‌شود و شمارِ اعلام‌شده از ۲ دقیقه تا ۱۲۰ دقیقه متغیر است. زمان‌های اعلام شده برای مطالعه هر ایرانی: ۲ دقیقه (بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه) است که اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم، ۱۰ دقیقه در روز است که احتسابِ مدت زمان مذکور در شبانه‌روز برای ایران و ایرانی‌جماعت با طمطراقِ فرهنگیِ چندین هزارساله، بسیار سخیف و قابل تأمل است. در این میان موارد متعددی در روند نزولیِ سرانه مطالعه در کشور دخیل است که جدای از مبحث قیمت‌گذاریِ کتاب و مداقه در تکوین شخصیت فردی از ابتدای رشد فرهنگی و نقش خانواده؛ تأثیر مربیان آموزشیِ کشور در این زمینه دارای اهمیت است و در کنار موارد ذکرشده، حوزه نشر و فرهنگ کتاب‌خوانی را می‌توان در گروه سیاست‌های کلانِ فرهنگی-اجتماعیِ کشور دانست که خط‌مشی‌ مناسب برایش در نظرگرفته نشده و فضای راکدی را به خود اختصاص داده است. به نظر می‌آید وقت آن رسیده که مسئولان و مباشران فرهنگی کشور، به موضوع مطالعه با دقت‌نظرِ بیشتر ورود کرده و این مهم، از مدارس کشور -در تمام اوقات و فراغت کودکان- به دامنۀ جامعه گسیل شود و بتوان کتاب، ادبیات و غنای فرهنگی را در اخلاق و فرهنگ جامعه به طور آشکارا مشاهده کرد که به گفتۀ ماریو بارگاس یوسا؛ «آدمی که نمی‌خواند، یا کم می‌خواند، یا فقط پرت و پلا می‌خواند، بی‌گمان اختلالی در بیان خواهد داشت. این آدم بسیار حرف می‌زند، اما اندک می‌گوید؛ زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد، بسنده نیست. اما مسئله تنها محدودیت کلامی نیست؛ محدودیت فکر و تخیّل نیز در میان است. مسئله، مسئلۀ فقر تفکّر نیز هست؛ چرا که افکار و مفاهیم – که ما به واسطه آن‌ها به رمز و راز وضعیت خود پی می‌بریم – جدا از کلمات وجود ندارند. ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب می‌آموزیم».

و اگرچه در این زمینه، فقر تفکر به شدت در حال خودنمایی است که دورنمای جامعۀ بی‌کتاب و بدون مطالعه، چون مردمانی در اغماء متصور است و الزام ورودِ به‌هنگامِ کارشناسانِ ذی‌‎ربط در این زمینه، از جمله موارد حائز اندیشه در عصر کنونی محسوب می‌شود و باید منتظر بود و دید آغاز فرهنگ‌سازیِ مستمر در این خصوص از سوی کدام نهاد و متولی و با چه اِلمان و انگیزه‌ای قابل رؤیت در سطح کشور خواهد بود.

elhamamerkashi@ymail.com