سلامت روان، مؤلفۀ مغفولِ اجتماع حاضر!
الهام آمرکاشی
در حالی در هفته سلامت روان به سر میبریم که هفته سلامت روانِ سال جاری با شعار “سلامت روان مسئولیت فردی و اجتماعی همه ماست” نامگذاری شده است. عنوانی که مسئولیتپذیریِ این امر را به طور واضح نشانه گرفته اما فرهنگ مسئولیتپذیری در این زمینه به طور مستمر و اصولی در زیربنای تفکریِ افراد جامعه پیریزی نشده است.
عناوین متعددی تحت لوای سلامت روان در سرتیتر اخبارِ هرروزه بارگذاری میشود؛ از مغفول ماندن این امر در سطح و بطن جامعه تا ضرورت رصد این موضوع برای نسلهای امروز و آتیِ اجتماعی که نیازمند آرامش و رفتاری مبتنی بر عدم اغتشاش در روزمرۀ جامعه است و موضوع آگاهیبخشی را یادآور است. در این زمینه درحالی تهدید سلامت روان و به مخاطره افتادن آن، آسیبهای اجتماعیِ متعدد را در پی دارد که به گفتۀ بهمن بهمنی، روانشناس- سلامت روان یک مفهوم و واژه است که برای اشاره به حالت، سبک زندگی و تجربه فردی افراد در زندگی است و یکسری مشخصات دارد. وی معتقد است: «افرادی که سلامت روان دارند و کارآمد هستند با معنای غایی در ارتباط هستند و در ذهن و کیفیت زندگی هدفمند هستند و واقع بینانه بوده و مقید به آموزههای اصیل دینی هستند و بهتر از دیگران رنج و درد زندگی را تحمل میکنند و عبرت میگیرند و سلامت روان این افراد بیشتر است».
این بند درحالی به طور خوشبینانه، در کمتر از نیمی از افراد جامعه قابل رؤیت است که محمد حاتمی –رئیس سابق سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور- بحث آگاهیبخشی به مردم را از محورهای اساسی عدالت محور در حوزه سلامت عنوان کرده و معتقد است: ما باید سواد سلامت روان آحاد مردم را افزایش دهیم، اما متأسفانه برنامهای برای افزایش آگاهی مردم در سیستم آموزشی وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش و رسانهها وجود ندارد. حاتمی در سال گذشته، اگرچه از نبود ساختارهای لازم برای ارتقای سلامت روان جامعه در قالب سیاستها، قوانین و برنامهریزیها انتقاد داشته و معتقد بوده که مسئله جسم در وزارت بهداشت بسیار مورد توجه است؛ به طوری که ما از این نظر در منطقه سرآمد هستیم، اما بحث سلامت روان در وزارت بهداشت مغفول است و این در حالی است که اهمیت سلامت روان از سلامت جسم هم بالاتر است» که همچنان این مهم در حال نادیدهانگاری از سوی مسئولانِ وقت در این زمینه است و پیامدهای مکررِ این امر به طور تناوب در حال تکرار است. با توجه به آمار مبسوط و با عنایت به جداول موجود و مطرح در این مجرا و درنظرگرفتن مستنداتِ موردنظر که آسیبهای روانی، نیازمند رصد مباشران ذیربط در این حوزه است؛ جای خالیِ کارشناسان و سکانداران امنیت روانی در کشور، بیش از پیش دیده میشود و ضرورتِ ورود مثمر در این قضیه، میتواند به نجاتِ یک ضلع از جامعهای که سلامت روان، دغدغۀ کارشناسانِ مسئول در این حوزه باشد، منتهی شود. چرا که یکی از کلیدیترین مباحث روزانه که از دیرباز تا امروز دارای اهمیت فراوانی برای یکایک آجاد جامعه است و بازخوردهای متنوعی را میان کارشناسسان متعدد از آنِ خود کرده، سلامت جسم و روح با توجه به بار و پیامدهای مبتنی بر این امر است و به استناد آمار موجود در این راستا ؛ «یک غربالگری تازه در رابطه با اختلالات روانی، نتایجی داشته که میبایست مسئولان را به فکر چاره بیندازد. ۲۳.۴ درصد بالغان در ایران دچار اختلال روانی هستند، ۲۷.۶ درصد آنان را زنان و ۱۹.۴ درصدشان را مردان تشکیل میدهند». بند مذکور درحالی تعمقبرانگیز است که آمار مطرح در سال گذشته نیز مؤید این مهم است و با نشانهگذاری۳۰ درصدی جامعه، مطرح میکند: «حدود ۳۰ درصد جامعه دچار اختلالات روانپزشکی هستند»!
و اگرچه آمار سلامت روان در جامعۀ حاضر، عدد قطعی را نمیتواند بازگو کند که امید رضایی -استاد روانپزشکی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی- نیز بر این مطلب صحه میگذارد و معتقد است: «در خصوص آمار وضعیت روان در ایران، متأسفانه آمار درستی نداریم و مطالعاتی که داریم برای چند سال اخیر نیست و اگر هم میداشتیم ممکن بود به دقت نباشد؛ چون مرز تشخیص سلامت و بیماری روانی مرز مبهمی است». وی در خصوص پیشنهادات مطرح برای گسترش سلامت روان در جامعه، تکیه بر این امر دارد که «مسائل اجتماعی و اقتصادی سرلوحه کار کشور قرار گیرد. مثلاً برای اینکه سلامت روان بهتری داشته باشیم ورزش روزانه داشته باشیم، ریلکس کردن و تفریحات داشته باشیم که موارد مذکور از تماشای چند دقیقه تلویزیون تا نشستن کنار اعضای خانواده و چای خوردن را میتواند دربرگیرد». و درحالی مقولۀ سلامت روان از دیرباز تا کنون، از جمله موضوعات پر اهمیت در اجتماع حاضر است که عدم رسیدگی در این زمینه از سوی کارشناسان و مسئولان وقت، به بروز ناهنجاریهای اجتماعی و افزایش آسیبهای متعدد ختم خواهد شد و الزام ورود جدی از سوی نهادهای ذیربط، آموزش، فرهنگسازی و ترویجِ توجه به این مهم را گوشزد میکند که باید منتظر بود و دید، ورودِ دولتمردان در عرصه موجود، کدام بازه زمانی را در برخواهد گرفت و به اشاعۀ سلامت روان در زوایای متوالی ختم خواهد شد یا خیر!