روزنامه پیام زمان
  •  info@zamandaily.ir

  •  02188481891

  •   09123624182

روزنامه,پیام زمان,روزنامه پیام زمان,اخبار,امروز
ادمین ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ در ۱:۳۵ ب٫ظ خبر قبلی خبر بعدی

زیر تیغ!

الهام آمرکاشی

 

ماجرای کشته‌شدنِ رومینا اشرفی -دختر ۱۳سالۀ تالشی- به دست پدرش و به وسیله داس، به جرم فرار از منزل به قصد ازدواج با پسری با فاصله سنیِ دوبرابری؛ نَه‌تنها اولین ارتکابِ جرم به طرز فجیع و ناگوار در دوره کنونی نیست که قطع به یقین آخرین قتل‌ناموسی در زنجیرۀ خلاف عفت‌عمومی و چنین متشابهاتی نیز نمی‌تواند باشد. جنایت‌های ناموسی که به طور صریح در بازه‌های متعدد، به سیاه‌پوشیِ بخشی از جامعه حاضر، همت دارند و همچنان نیز در برابر قوانینی که عنوانِ مالکیت را چون جنس و جسمی به گُردۀ قیّم می‌سپارد، در بردگی‌های ذهنی به مرگ ختم می‌شوند! در حال حاضر، توصیف و چگونگی در ماوَقَع قتل داسی که تا حد زیادی به انزجار جمعیت قابل توجهی از اجتماع فعلی منجر شده، به عنوان موضوع داغِ جنجال‌برانگیز به چهره‌های متفاوت درحال صورت‌گری است و با درجه‌بندی از سوی کارشناسان ذی‌ربط در این حوزه، چند پرده از این صحنه مورد تحلیل قرار گرفته است؛ اما با توجه به پیشامد مطرح و رخداد منزجرکننده‌ای که مختومِ عناوینِ حفظ آبرو و عزت و اعتبار و عفت می‌شود و با درنظرگرفتنِ حواشیِ پُربحث در فضای مجازی، چند برآیند کلی در اصل ماجرا، مورد دقت‌نظر و رسیدگی است.

اولین رویکرد مطرح در این مسیر، واکنش و بازتاب‌های گوناگونِ چهره‌های متفاوت اجتماعی- فرهنگی در این رخدادِ رقت‌بار است که با گلایه از قوانین مهجور در راستای خشم‌زدایی در خانواده وَ ملکیت قراردادن فرزندان تحت سرپرستی پدر و جدّ پدری، سهم و حق چنین رویدادهایی را، صفر تا صد به کفیلی می‌سپارند که حق دارد چون مالکِ فرزند است؛ وی را به دار آویزد، خفه کند، بسوزاند، گردن بزند و دیگر مواردی از این دست که در سال‌های گذشته تا به امروز در جرگه جنایات خانوادگی به بهای عفت‌ناموسی، رخ داده است! آنچه در این میان، تا حد بغرنجی نگران‌کننده است، مجرای قانونی در این مسیر است که برای گردن‌های زیرِ داس، تنها حبس‌های چندساله حکم می‌کند و تا به امروز، هیچگونه بند و تبصره‌های بازدارنده در دالان خشونت‌های خانگی اتخاذ نشده است! طی دوره‌های گذشته تاکنون چندین فقره قتل‌های ناموسی تحت عناوین حیثیتِ خانوادگی به وجود آمده که برای هیچیک از این جنایات تا به امروز، قوانین بازدارنده‌ای بنیاد نشده و این خود به سهولت، دست‌بازبودن برای اینگونه جرائم را مهیاتر می‌کند. رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در این‌باره با اشاره به لایحه اطفال و نوجوان می‌گوید: این لایحه حدود ۱۰سال است که در مجلس خاک می‌خورد و سه‌دوره نمایندگان مجلس شرمنده کودکان شدند. در این قانون یکی از موضوعاتی که شورای نگهبان ایراد گرفته است دقیقاً همین موضوع است؛ همین موضوع که پدر ولّی قهری است که در لایحه مجازاتی تعریف شده بود اما بنا به دلایل متعدد که تخصصم نیست، ایراداتی به آن گرفته شده و این نشان می‌دهد که ما در قوانین اجتماعی شرایط را باید لحاظ کنیم.

 

خانه‌ای که امنیت ندارد و افرادی که ادامه می‌دهند!

دومین رویکرد در این واقعه باتوجه به صحبت‌های کلی از زبانِ مادر رومینا و اهالیِ بخش حویق که از زبانِ رومینا قبل از کشته‌شدن شنیده بودند؛ حاکی از فضای سیاهی است که در آن خانه حاکم بوده و همچنان اهالیِ خانه به زندگی‌کردن و سکنی‌گزیدن در آنجا ادامه داده‌اند! واقعیت تلخی است که شاید عده‌ای براین باور باشند که احتمالاً جایی دیگر نبوده که اهالی خانه به آنجا پناه ببرند اما هنوزهم در جامعه فعلی، بهزیستی و ارگان‌های مربوطه در این راستا، محلی از اِعراب دارند و وجود و خاستگاهِ این دستگاه‌ها برای چنین روزهایی تعریف و تعبیه شده است. دختری که می‌داند و متوجه است در آن خانه، چه قبل از تَرک منزل، چه بعد از بازگشت؛ خشم و خشونت و خطر، حاکم است؛ چرا نباید به مراکزی چون بهزیستی مراجعه کند و شرحِ آنچه در آنجا می‌گذرد را بازگو کند! در این میان، اولین جرقۀ ای‌کاش که در ذهن‌ها متجسم می‌شود، رجعت رومینا به بهزیستی است که ای‌کاش به جای منزلِ خواهرِ مردی که به او پناه برده بود، به سازمانی پناه می‌بُرد که می‌توانستند از او، نوجوانی‌اش، آرمان‌ها و ادامۀ زندگی‌اش حمایت کنند؛ نَه پناه به خانه‌ای که در ابتدا و انتها، انگِ بدبودن و ولنگاری و بی‌آبرویی و هزار غیرتِ نداشته‌ای را به او نسبت دهند و یا برگشت به منزلی که به گفتۀ مادرِ رومینا، پدرش برای ازبین‌بردنِ وی روش‌هایی چون مُردن با مرگ‌موش و حلق‌آویزکردن را به او پیشنهاد داده بود و در نهایت، پدرِ رومینا به وسیلۀ داس ماجرا را خاتمه می‌دهد!

 

اورژانس اجتماعی نیاز به فرهنگسازی دارد!

از آنجا که حذف آسیب‌های اجتماعی در درازمدت هم بی‌نتیجه و ناشدنی است، اما کمرنگ‌کردن پدیده‌های آسیب در یکایک حوزه‌های اجتماعی از برنامه‌ها و بایدهایی است که در چندسال گذشته تا حد گسترده‌ای در سازمان بهزیستی دنبال می‌شود و با اجرای برنامه اورژانس اجتماعی که یکی از بخش‌های آن، مداخله در بحران‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی است و تماس با خط تلفن۱۲۳، می‌توان به کنترل آسیب‌های موجود کمک کرد. اما آنچه در این اثنا جای هشدار و تکرر دارد، باور براین اصل است که هنوز هم در بسیاری از نقاط کشور و مناطقِ دورافتاده، افراد زیادی از این برنامه اطلاع ندارند و نمی‌دانند در شرایط بحران، چگونه می‌توانند به خود و اطرافیانشان کمک کنند. یکی از برنامه‌های هدفمند در اورژانس اجتماعی این است که در این مجرا به فرد، خانواده و جامعه توجه می‌شود  و برنامه و مداخله با رویکرد علمی مطرح شده و مسأله‌یابی به‌موقع، فعال‌بودن و پاسخگوبودن در این برنامه از اهداف مهم تلقی شده است. اما قریب به اکثریتِ گروه‌های هدف در این برنامه که زنان و دخترانِ در معرضِ آسیب‌اجتماعی یا آسیب‌دیدۀ اجتماعی هستند و یا افرادی که قصد خودکشی دارند یا اقدام به خودکشی کرده‌اند و حتی کودکان‌خیابانی و کار- همسران و کودکانِ آزاردیده و دختران و پسران فراری از منزل و بیماران روانیِ مزمن و دیگر افراد داخل محور در این گروه، آگاهی ندارند که خط۱۲۳ می‌تواند شرایط را تا حد زیادی از مرحلۀ خطر دورکند! خط۱۲۳ نیاز به فرهنگسازیِ مستمر در این زمینه دارد و با آموزش و تیزرهای تبلیغاتی در سطح شهر و برنامه‌های رادیویی- تلویزیونی و دیگر رسانه‌های مربوطه می‌توان به نزدیک‌ترشدن به ایده‌آلِ این برنامه در سازمان بهزیستی کمک کرد.

 

کودک‌همسری را باب نکنیم!

یکی دیگر از مواردی که در چندروز گذشته در این میان به صورت خفی مطرح شده، عکس‌العمل شماری از کارشناسان در خصوص رواج کودک‌همسری و نادیده‌گرفتن این امر به دیدۀ مذموم است و معتقدند اگر کودک‌همسری امری پسندیده تلقی می‌شد، قصد ازدواج دختر تالشی تا این حد، جنجال‎برانگیز و ختم به فاجعه نبود! اما آنچه به صورت آشکار، بارز است؛ شرایط خانه‌ای با پدری معتاد و بیکار است و ناامنی و خشونت‌پراکنی که یک دختر ۱۳ساله را به جای تمرکز به آینده و تحصیل و زندگی‌کردن، وادار به پناه‌بردن به مردی با فاصله سنیِ بیش از دوبرابری می‌کند که قطع به یقین نمی‌توان از این موضوع غافل شد که در سن و سالِ ۱۲-۱۳سالگی، هنوز تفکرِ کودکی و تمرکزِ دوست‌داشتنِ فرد دیگر برای شریک‌بودن و ادامه‌دادن، رشد و نمو نکرده و ترک منزل، ابتدایی‌ترین راه برای فرار به قرار است!

با تمام موارد مطرح در این زمینه، باید صریح به آنچه در جامعه کنونی رخ می‌دهد اقرار کرد و برای آسیب‌های ابتدایی که هنوز در پیچ و خم تعصبات و روش‌های کژفهمی و فجیع، دست و پا می‌زند؛ راه‌حل‌های منطقی ارائه داد و فرهنگسازی در شرایط سخت و پناه به مراجع بهزیستی و بینشِ این سازمان را به مراتب، تشدیددار و پُررنگ‌تر به اهالیِ اجتماع، بازگو کرد.

باید منتظر بود و دید در این پروندۀ رقت‌بار، مراجع قضایی چه تصمیمی اتخاذ می‌کنند تا بعد از این حادثه، جانِ رومیناهای دیگر در شرایط بحران و خطر بتواند در امن و امان باشد!

elhamamerkashi@ymail.com