روند معکوس مطالعه و نقش مربیان آموزشی!
الهام آمرکاشی
درحالی در هفتۀ گرامیداشت مقام معلم قرار داریم که به استناد آمار و مستنداتِ مطرح در این زمینه، رابطۀ دوسویه درخصوص سرانۀ مطالعه کتاب و نقش معلمان در زندگی افراد وجود دارد و بسیاری از اشخاص با توجه به تأثیرپذیری از مربیِ دوران کودکی خود، با کتاب مأنوس و یا از آن روگردان شدهاند و از آنجا که نقش معلم و مربیان آموزشی در فرآیند کتابخوانی، انکارناپذیر و جزو مقولاتی است که به عنوان مؤلفه ابتدایی در تکوین و رشد سطح سواد و سرانه مطالعه، از آن یاد میشود؛ جای آن دارد که در مدارس کشور -علیالخصوص مقاطع ابتدایی- فرهنگسازی مطالعه از سوی مربیان آموزشی رواج یابد و بتوان آمار مطالعه در کشور را به سمت مداومت روزانه ارتقاء داد.
جامعهشناسان و روانشناسان متعددی، وجودِ کتاب در زندگی بشر را از دو دیدگاه «نقش کتاب» و «هستی کتاب» مورد بررسیهای گوناگون قرار دادهاند و براین عقیدهاند که کتاب در سرلوحه فکرِ آدمی آنچنان عمیق مینشیند که بیآنکه فردی متوجۀ تمرکزِ آن برتفکر شود؛ ناخواسته، راهی برایش به سمتِ دانایی و کمال (به شرط صحتِ مطالب) گشوده میشود که در پهنای هیچ باند و ترافیکِ اینترنتی نمیتوان آن را پیدا کرد؛ جدای از اپلیکیشنهای مخصوص کتاب که اشخاص متعددی را به سمت کتابخوانی مجازی و صوتی ترغیب کرده است که نحوۀ فرهنگسازی در این زمینه نیز از سوی مربیان آموزشی در مدارس، میتواند در نوع خود و برای مقاطع ابتدایی، کمنظیر و مثمر تلقی شود. با توجه به دادههای مشخص در این راستا؛ در بسیاری از کشورهای جهان، منظور از مطالعه، صرفاً مطالعۀ کتاب است. از این نظر مطالعه روزنامهها، سایتها، ادعیه و… مورد نظر نیست. اما برخی دیگر از کشورها مطالعه روزنامهها و سایتهای خبری- تحلیلی را نیز در آمارهای خود لحاظ میکنند. اما به هر حال بر اساس تحقیقات به عمل آمده و با تکیه بر هر دو تعریف از مطالعه، کشورهای جهان سوم کمترین سرانه را به خود اختصاص میدهند». بر اساس آمار استاتیستا، بیشترین سرانه مطالعه در هفته را هند با ۱۰ ساعت و ۴۲ دقیقه دارد که البته خیلیها اعتقاد دارند که هندیها خواندن کتابهای دعا را هم جزو مطالعه حساب میکنند. رتبه دوم در این آمار برای کشور تایلند با ۹ ساعت و ۲۴ دقیقه است و رتبه سوم هم چین است با ۸ ساعت میانگین مطالعه هفتگی. در ایران نیز آمارهای متفاوتی در این زمینه ارائه میشود و شمارِ اعلامشده از ۲ دقیقه تا ۱۲۰ دقیقه متغیر است. زمانهای اعلام شده برای مطالعه هر ایرانی: ۲ دقیقه (بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه) است که اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم، ۱۰ دقیقه در روز است که احتسابِ مدت زمان مذکور در شبانهروز برای ایران و ایرانیجماعت با طمطراقِ فرهنگیِ چندین هزارساله، بسیار سخیف و قابل تأمل است. در این میان موارد متعددی در روند نزولیِ سرانه مطالعه در کشور دخیل است که جدای از مبحث قیمتگذاریِ کتاب و مداقه در تکوین شخصیت فردی از ابتدای رشد فرهنگی و نقش خانواده؛ تأثیر مربیان آموزشیِ کشور در این زمینه دارای اهمیت است و در کنار موارد ذکرشده، حوزه نشر و فرهنگ کتابخوانی را میتوان در گروه سیاستهای کلانِ فرهنگی-اجتماعیِ کشور دانست که خط مشیهای مناسب برایش در نظرگرفته نشده و فضای راکدی را به خود اختصاص داده است. بیشک آنچه باید در ایران، برای رشد یک جامعۀ کتابخوان لحاظ گردد؛ تا حد زیادی با میانگین کشورهای صاحب رتبه فاصله دارد و اگر به صورت اجمالی، به فروشگاهها و مارکتهای شهر نگاهی بیندازیم؛ جدا از جبری که برای دانشآموزان و دانشجویان برای تهیه و خرید کتاب، وجود دارد؛ هیچ رغبت و انگیزهای در خریدِ کتابهای غیر درسی در میان مردم دیده نمیشود و اگر دو باب مغازۀ البسهفروشی و کتابفروشی یا اغذیهفروشی و کتابفروشی را در کنار هم مقایسه کنیم، کاملاً نمودار است که بازارِ کسالتآورِ کتاب در شهر، گویای شاخصِ صعودیِ «فقدانِ مطالعه» در جامعه است و هیاهوی خوراک و پوشاک، حرف اول را در میان مردم میزند. و آنچه در این اثنا، بیش از پیش الزامآور است، یادآوریِ این مهم برای دانشآموزان کشور است که مرز باریکی میان دانستن و ندانستن، نابغه بودن و ابله بودن وجود دارد و تنها کسانی که در رده و گروهِ مختص باشند، میتوانند متوجه درکِ این تفاوت گردند. یعنی کسی که با مداقه کافی، آثار نابغههای زمان خود و پیشتر را مطالعه میکند؛ میفهمد که چه تفاوتی در بیان و آدابِ ادراکشان وجود دارد؛ وگرنه سایرین ممکن است چون ابلهی وی را در نظر بگیرند که گزافهگویی میکند. همچنین در فلسفههای متفاوت از مشاهیرِ بنام، موضوعات متفاوتی درخصوص تصاویر و تصورها وجود دارد. به عقیدۀ کانت، دستگاه حسی و ذهنی ما به گونهای طراحی شده که نمودها و پدیدارها را میشناسد نه «بود» ها را. یعنی ما قادریم جهان را درک کنیم اما نه آنگونه که در ذات واقعی وجود دارد، بلکه آنگونه که در دستگاه حسی ما نمود مییابد. در واقع شناخت ما از جهان چیزی جز تصویر و تصور ما از جهان نیست که صراحتاً بر این مهم تأکید دارد که «تصویر و تصورهای موجود درذهن ما» نتیجۀ عینی از آنچه حس کردهایم است و آنچه که ما با مطالعه و همنشینی به دست میآوریم، نمودِ جامعتری در نگاه و حسِ ما در جهان خواهد داشت. و آنچه جدای از مباحث مطرحشده، قابل اهمیت و تعمق است؛ تمرکز بر بندی از «ماریو بارگاس یوسا»، در این زمینه است که تا حد زیادی میتواند به پیدایش گستره ذهنی یکایک افراد کمک کند: «آدمی که نمیخواند، یا کم میخواند، یا فقط پرت و پلا میخواند، بیگمان اختلالی در بیان خواهد داشت. این آدم بسیار حرف میزند، اما اندک میگوید؛ زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد، بسنده نیست. اما مسئله تنها محدودیت کلامی نیست؛ محدودیت فکر و تخیّل نیز در میان است. مسئله، مسئلۀ فقر تفکّر نیز هست؛ چرا که افکار و مفاهیم -که ما به واسطه آنها به رمز و راز وضعیت خود پی میبریم- جدا از کلمات وجود ندارند. ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب میآموزیم».
به نظر میآید وقت آن رسیده که فرهنگ کتابخوانیِ جامعه، از مدارس کشور و از سوی معلمان و مربیان، به دامنۀ جامعه گسیل شود و گرامیداشت هفته معلم، زمان مناسبی برای جانمایی این فرهنگ در تفکر مربیان آموزشی است که انتظار میرود مسئولان فرهنگی در این زمینه، ورودِ مناسب داشته باشند و در کنار تجلیل این مقام به بررسی ابعاد نقش معلم و ارتقاء سرانه مطالعه کشور نیز پرداخته شود.
elhamamerkashi@ymail.com