نگاهی به دو نمایش سومین روز از جشنواره نمایشهای آئینی سنتی
از ” برناردا آلبا ” تا “حاجی فیروز”
رویا سلیمی
در بخش صحنهای سومین روز از جشنواره نمایشهای آئینی سنتی، ۸ نمایش به روی صحنه رفت. نمایش «موغلی پناه» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا داوری از شهر بندرعباس یکی از آنها بود. این نمایش که براساس نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» نوشته شده، با دخل و تصرفهایی جزئی در متن، زندگی اهالی خانه برناردا آلبا را روایت میکند. در این اثر که فاقد المانهای نمایش آئینی سنتی است، تنها لهجه و گویش محلی شخصیتهای نمایش به همراه چندین رقص و آهنگ سنتی است که به زعم دوستان تعبیر به نمایش آئینی سنتی میشود. پس از فاصله گرفتنهای متمادی و پی در پی از متون و نمایشهای این حوزه، در جشنواره آئینی سنتی شاهد اجرای نمایشی هستیم که از سنتها و فرهنگ کشوری دیگر با لهجه و رقص محلی ایرانی صحبت میکند. لزوم و دلیل اجرای آن نه تنها در میان نمایشهای آینی سنتی بلکه اجرای آن با گویش محلی و موسیقی جنوبی نسبتی برقرار نمیکند. ضمن اینکه در میان پردهها چهار شخصیت دختر داستان، آهنگهای محلی میخوانند که در حکم سرگرمی و کاملا منفک از اجرای متن نمایش است و کارکردی در پیشبرد درام داستان خود ندارد. گویا تنها جهت خالی نبودن عریضه در قالب نمایشی آئینی سنتی اجرا میشود. نمایشی که شاید سعی داشته پلی میان این دو فرهنگ با نقد به جامعه مردسالار وارد کند اما عملا دو فضای فکری و البته دو تکنیک اجرایی متفاوت را بدون در نظر گرفتن قالب مورد نظر برای روایت خود انتخاب کرده و میان اجرا و متن هیچ سنخیتی برقرار نیست. ضمن اینکه در طول نمایش شخصیتها به زبان محلی جنوبی صحبت میکنند و بسیاری از اصطلاحات و دیالوگهای آنها برای مخاطب تئاتر در شهر تهران قابل فهم نیست و این نیز در کنار انفکاک متن و اجرا بر عدم ارتباط مخاطب بر اثر میافزاید. نمایش «خانه برناردا آلبا» به نقد سلطه و جامعه مردسالار و تلاش برای رسیدن به آزادی جهانی را ترسیم میکند که در آن انسان محصور در قید و بندهای یک نظام توتالیتر در میان دیوارهای بلندی که راهی به آزادی ندارد، به نمایش گذاشته میشود. اما این انسان در نمایش «موغلی پناه»، در میان رقص و آوازهای محلی و سنتی از خاله رو رو تا شوهر شوهر … فهمی از فلسفه نمایش اقتباسی خود را به مخاطب عرضه نمیکند.
سیاه غمگین
دیگر نمایشی که در این روز به روی صحنه رفت، نمایش «بازینامه نوروز» به نویسندگی و کارگردانی کیوان نخعی است. این نمایش با نگاهی به معضلات اجتماعی مانند فقر، بی عدالتی، اختلاف طبقاتی و نگاه جنسیتزده در جامعه، قصد دارد به سویه غمانگیز و تاریک جهان سیاهبازی بپردازد که علیرغم خنده تصنعی برای سیر کردن شکمش، اندوهی تمام نشدنی در دل دارد. این نمایش را نمیتوان در زمره آثار آئینی سنتی قلمداد کرد. در نمایش از چندین تکنیک نمایش آئینی سنتی مانند تکگویی و مشارکت (اندک) تماشاگر برای بیان درام استفاده شده است. اما در مجموع نمایشی اجتماعی و درامی براساس معضلات اجتماعی است. شخصیت سیاه در نمایش به نقد اوضاع نه با طنز و مطایبه بلکه با بازگویی زندگی تلخ خود قصد بیان این انتقادات را دارد. نمایش تک پرسوناژ «بازینامه نوروز»، در کنار فهمیه که نقش سیاه را با طور مخفیانه بازی میکند، بازی تمام نقشهای دیگر متن نیز به عهده اوست که در اجرا موفق نبوده و بیشتر شخصیتها شبیه به هم هستند تا جایی که مخاطب نمیتواند میان دو شخصیتی که روبروی یکدیگر هستند بعضا تفاوتی قائل شود. البته که بازی در چندین نقش به طور همزمان و حسآمیزی در موقعیتهای متعدد با فاصله بسیار اندک کار دشواری است و این دشواری بر بازی مهناز غمخوار کاملا تاثیرگذار است.